خداحافظ همین حالا .......
غربت شبهایم به تاریکی یلداست
یلدایی که گویی قصد سحر ندارد
اما من همچنان چشم در راه پایان این برگریزانم
آری من چشم در راه زمستانم
زمستان فصل فنا....
راه رفتنی رو باید رفت هرچند سخت ...! خیلی وقت بود که در این شب پر از تردید طلسم شده بودم .اما بالاخره تموم شد .
شب یلدای من هم بالاخره به پایان رسید.. زمستان فرا رسید ..! شاید برفهای سفید بتواند کمی از آتش درونم را سرد کند .
از همه ی شما عزیزانم ممنونم که در این مدت هرچند کوتاه با من همراه بودید . ولی دیگه نمی تونم ادامه بدم دیگه انگیزه ای
برای نوشتن ندارم.. دیگه حتی بهانه ای برای نفس کشیدن هم ندارم . واقعا نمی دونم چی باید بنویسم ........!!!!!
امیدوارم شب یلدای شماکوتاه وزیبا باشد .
همه لحظه هاتان سبز (یلدای بی سحر)
سلام
من امده بودم شب یلدای خوبی برایتان ارزو کنم در واقع می خواستم بنویسم شب یلدای بلند واما نه تاریک داشت باشی . چه اتفاقی افتاد؟ چرا اینقدر گرفته برای زندگی باید صبور بود همیشه اندیشه ،احساسهای بی نهایت نابی هست که می شه نوشت این کار رو نکن بنویس می دونم گاهی انگار کلمات از فکر واحساس ادم فرار می کنه اما دختر خوب باید صبور بود می دونم سخته اما به زمان بسپار ...منتظر متنات هستم لطفا این کار رو نکن .من منتظر متنای جدید هستم .
شاد وهمیشه سلامت باشی.
سلام
می دونید گاهی غم راه همه چیز رو می بنده و ان هم غمی در سینه دیگه برایت قلبی بر جا نمانده یه گودال کوچیک اما عمیق .... سهم ما هم از درک عشق همین بود؟...اما بعد سالها دیگه غمگین نیستی چون دیگه ان لحظه و ان غم هم در درونت جایی نداره...
از غبار اندوده راه مرگ نه.
......
زندگی جز سایه پینده ای نبود، یکی بیچاره باز یگر
که بر صحن نمایش ساعتی را در خرام آید و بخروشد
وز او دیگر خبر ناید همی باز.زندگی قصه است
.........
می دونم سخته اما کمی بخودت فرصت بده اما تاوانش ننوشتن نیست.
نه تورو خدا
یلدا خواهش میکنم نرو.
مگه من انگیزه دارم واسه نوشتن؟
فقط به خاطر خودت بنویس
خودت اولین و آخرین انگیزه ای
به خاطر من بنویس
به خاطر او
به خاطر آنها
به خاطر احساست به خاطر شب
نرو
اگه حتی چیزی واسه نوشتن نداری
بمون و بخون
بمون و بگو
اصلا بمون و هیچی نگو
صلام.!
نمخواهید بگید که کم اوردید؟!
همین زندگی لعنتی ! !یه بهانه هستش برای نوشته...برای مبارزه کردن...و برای...
کمی بیشتر درباره این موضوع فکر کنید لطفا!
بیشتر ما ها اینجوری هستیم...و بیشترمون هم داریم مقاومت میکنیم....چرا شما یکی از اون بیشتر ها نباشین؟!
سلام
یلدا جان کجا می خوایی بری؟
بمون و نرو
به هر حال هر طوری که خودت دوست داری و از اینکه بری ناراحت می شم... اگر بمونی خیلی خوب می شه
همیشه موفق باشی
سلام
بنویس که نوشتن بهتر از اینه که بخواهی بری و کلی حرفهات را با خودت تو دلت خاکشون کنی...
منتظریما....
سلام امیدواریم به وبلاگتون سری بزنید و سلامت باشید .زندگی ..و اضاع بروقف مرادتون باشه .ادرس وبلاگ مشترکمان هست اگر بیاید خوشحال می شویم.
به من می گفتی بالا تر از سیاهی رنگی نیست/ژس چرا موی سیاه من گشت سپید.
همیشه سر بلند باشید وشاد
حیفه.احمقانه ترین انتخاب زندگیت شاید این نباشه.ولی عاقلانه هم نیست.تو استعداد داری.به خاطر عظمت رنجت بنویس.
گاهی آدما وقتی خستن دیگه هیچی واسه گفتن ندارن!!!
آنقدر افسرده نباش جیگر دنیا دو روز است میگذرد به من سر بزن روحیه بگیر