فصل همیشه تنها

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید

فصل همیشه تنها

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید

خداحافظ همین حالا .......

غربت شبهایم به تاریکی یلداست

یلدایی که گویی قصد سحر ندارد

اما من همچنان چشم در راه پایان این برگریزانم

آری من چشم در راه زمستانم

زمستان فصل فنا....

 

راه رفتنی رو باید رفت هرچند سخت ...! خیلی وقت بود که در این شب پر از تردید طلسم شده بودم .اما بالاخره تموم شد .

شب یلدای من هم بالاخره به پایان رسید.. زمستان فرا رسید ..! شاید برفهای سفید بتواند کمی از آتش درونم را سرد کند .

از همه ی شما عزیزانم ممنونم که در این مدت هرچند کوتاه با من همراه بودید . ولی دیگه نمی تونم ادامه بدم دیگه انگیزه ای

برای نوشتن ندارم.. دیگه حتی بهانه ای برای نفس کشیدن هم ندارم . واقعا نمی دونم چی باید بنویسم ........!!!!!

امیدوارم شب یلدای شماکوتاه وزیبا باشد .

همه لحظه هاتان سبز  (یلدای بی سحر)

نظرات 10 + ارسال نظر
فروز جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ق.ظ http://kashiekeder.blogsky.com

سلام
من امده بودم شب یلدای خوبی برایتان ارزو کنم در واقع می خواستم بنویسم شب یلدای بلند واما نه تاریک داشت باشی . چه اتفاقی افتاد؟ چرا اینقدر گرفته برای زندگی باید صبور بود همیشه اندیشه ،احساسهای بی نهایت نابی هست که می شه نوشت این کار رو نکن بنویس می دونم گاهی انگار کلمات از فکر واحساس ادم فرار می کنه اما دختر خوب باید صبور بود می دونم سخته اما به زمان بسپار ...منتظر متنات هستم لطفا این کار رو نکن .من منتظر متنای جدید هستم .
شاد وهمیشه سلامت باشی.

فردان جمعه 1 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:28 ق.ظ http://aber.blogsky.com

سلام
می دونید گاهی غم راه همه چیز رو می بنده و ان هم غمی در سینه دیگه برایت قلبی بر جا نمانده یه گودال کوچیک اما عمیق .... سهم ما هم از درک عشق همین بود؟...اما بعد سالها دیگه غمگین نیستی چون دیگه ان لحظه و ان غم هم در درونت جایی نداره...

از غبار اندوده راه مرگ نه.
......
زندگی جز سایه پینده ای نبود، یکی بیچاره باز یگر
که بر صحن نمایش ساعتی را در خرام آید و بخروشد
وز او دیگر خبر ناید همی باز.زندگی قصه است
.........
می دونم سخته اما کمی بخودت فرصت بده اما تاوانش ننوشتن نیست.

پرنیا شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ

نه تورو خدا


یلدا خواهش میکنم نرو.
مگه من انگیزه دارم واسه نوشتن؟
فقط به خاطر خودت بنویس
خودت اولین و آخرین انگیزه ای
به خاطر من بنویس
به خاطر او
به خاطر آنها
به خاطر احساست به خاطر شب
نرو
اگه حتی چیزی واسه نوشتن نداری
بمون و بخون
بمون و بگو
اصلا بمون و هیچی نگو

داکسی یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:53 ب.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام.!

نمخواهید بگید که کم اوردید؟!

همین زندگی لعنتی ! !یه بهانه هستش برای نوشته...برای مبارزه کردن...و برای...

کمی بیشتر درباره این موضوع فکر کنید لطفا!

بیشتر ما ها اینجوری هستیم...و بیشترمون هم داریم مقاومت میکنیم....چرا شما یکی از اون بیشتر ها نباشین؟!

الهه باران دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:24 ب.ظ http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام
یلدا جان کجا می خوایی بری؟
بمون و نرو
به هر حال هر طوری که خودت دوست داری و از اینکه بری ناراحت می شم... اگر بمونی خیلی خوب می شه
همیشه موفق باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
بنویس که نوشتن بهتر از اینه که بخواهی بری و کلی حرفهات را با خودت تو دلت خاکشون کنی...
منتظریما....

فروز-فردان دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ق.ظ http://bichakmeh.blogsky.com

سلام امیدواریم به وبلاگتون سری بزنید و سلامت باشید .زندگی ..و اضاع بروقف مرادتون باشه .ادرس وبلاگ مشترکمان هست اگر بیاید خوشحال می شویم.
به من می گفتی بالا تر از سیاهی رنگی نیست/ژس چرا موی سیاه من گشت سپید.
همیشه سر بلند باشید وشاد

هادی دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:53 ب.ظ http://poozkhand.blogsky.com

حیفه.احمقانه ترین انتخاب زندگیت شاید این نباشه.ولی عاقلانه هم نیست.تو استعداد داری.به خاطر عظمت رنجت بنویس.

یوسف دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:44 ق.ظ http://littlestar.persianblog.com

گاهی آدما وقتی خستن دیگه هیچی واسه گفتن ندارن!!!

حمید شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.whitemoon.blogfa.com

آنقدر افسرده نباش جیگر دنیا دو روز است میگذرد به من سر بزن روحیه بگیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد