فصل همیشه تنها

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید

فصل همیشه تنها

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید

منطق بی منطقی

منطقی بودم . منطقی فکر می کردم . منطقی عمل می کردم .منطقی....
آمدی ومنطق را از من ربودی .....
خط بطلان به منطق کشیدم ! منطق را نفی کردم !

این خطوط را برای که می نویسم ؟ خودم یا........!!!

هزار بار برای تونوشتم اما جرأت نکردم برایت بخوانم ....!!
هزار بار خواستم حقیقت دلم را برایت فاش کنم اما ترسیدم ....!!
هزار بار خواستم صدایت کنم اما لبهایم به هم دوخته شد ....!!

دعا کردم .. از خدا خواستم به من جرأت دهد ..
وخدا صدایم را شنید
ومن جرأت پیدا کردم
آمدم وروبه رویت ایستادم با لبخندی بر لب
در چشمانت زل زدم ..اما تا خواستم صدایت کنم لبهایت را گشودی ودیگری را صدا زدی ....!!!
صدایم در گلو خفه شد ولبخند بر لبانم قندیل بست ..!!
وقلبم.......!!!!!
خود را به خوشنودی تو راضی کردم .
در کنارت ایستادم وگفتم بیا تا با هم صدایش بزنیم.
ومن با صدای خود صدا زدم صدای قلب تو را ...!!!
وآنقدر صدای قلب تو را بلند صدا زدم که صدای شکستن قلبم را نشنیدی ..!!!
واینک تنهایم چون کلاغی پیر بر کاج تنهایی.
وبا خود زمزمه می کنم این شعر را ...

نازنین آمدو دستی به دل ما زدو رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زدو رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زدو رفت

نظرات 11 + ارسال نظر
ری را سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:48 ب.ظ http://rirayeheshgh.blogsky.com

سلام

وبلاگ زیبایی داری

موفق باشی

خوشحال می شم به وبلاگم سری بزنی

بای

حامد سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:14 ب.ظ http://lastleaf.blogsky.com

او هدیه بزرگی به تو داده است.. مراقبش باش ..

حامد چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:16 ق.ظ http://lastleaf.blogsky.com

منظورم از هدیه ، تنهایی بود و یا شاید هر شرایطی که باعث شده تو به خودت بیاندیشی و ...
باور کن هدیه بزرگی است (البته شاید به نظر من) ..

آرش چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ب.ظ http://arash-soft.blogsky

سلام ای سراسر لبریز از بوی احساس.باتبادل لینک با صفحه اشعارم موافقید؟موفق باشی نازنین.
http:/horizon2005.blogsky

آوا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:14 ب.ظ

من اسم این و میزارم منطق عفونی ...و زیبا بود کمی هم تلخ

احمد چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ب.ظ http://zoeram.blogsky.com

سلام
خوبی عزیز
یه سوال به نظر شما آدم می تونه عاشق دو نفر باشه؟
می دونم سوال مسخره ایه
ممنون

سکوت دیوار پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:43 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
ببین شعرت خیلی زیبا بود..

خود را به خشنودی تو راضی کردم(آخره عاشق بودنه)
از خوندنش واقعا لذت بردم.
در دله وبلاگم جا گرفتید..

پرنده ی بی آسمون پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:31 ب.ظ http://saranjamhaye-bi-anjam.blogsky.com

اونم یه رهگذر بود که صدای پاهاش کوچه ی دلت رو لرزوند ممکنه تا مدتها جای پاهاش بمونه. اما بارون کم کم جای پاهاشو پاک میکنه. تو باید اجازه بدی تا اون بارون بباره.
حالا ببین اگه اون قدر عزیز هست و جای پاهاش اونقدر صاف و پاک هست که ارزششو داشته باشه یه مدت یه خشکسالی رو تحمل کنی به امیدی که...

مهم نیست . دیگه هیج چیز مهم نیست. اصلا هیچ وقت نبوده.
گاهی اینقدر سریع هیچ جای همه را میگیرد که زمان هم عقب می ماند.

راستی یلدا از کدوم شهر هستی؟

خانوم چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:33 ب.ظ http://khan00m.blogsky.com

دچار یعنی عاشق
وفکر کن که چقدر تنهاست
اگر که ماهی کوچک ،دچار آبی دریای بی کران شود
مرسی از این که به من سر زدی ،من این شعر سهراب را خیلی دوست دارم و با نوشتنش یک حس خوبی به من دادی
شعرت خیلی قشنگه ،مخصوصا بعضی از قسمت هایش که از توصیف های خیلی قشنگی کردی واقعا لذت بردم
خوشحال می شم بازم به من سر بزنی
موفق باشی

احمد پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:53 ب.ظ http://zoeram.blogsky.com

سلام
خوبی
خیلی وقته آپ نکردی
وقت نمی کنی
یا نمی خوای من ا مطالبت استفاده کنیم

ک.م پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ب.ظ http://asare-shamloo.blogsky.com/

سلام ..
خسته نباشی ..
---------------------------------------------------------------------
دود اگر بالا رود کسر شعن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است ....
--------------------------------------------------------------------
من آپ شدم با (( سهراب ))

زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد